دهی است از دهستان دلفارد بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت که در 65 هزارگزی جنوب خاوری ساردوئیه و 3 هزارگزی راه مالرو کور به ساردوئیه واقع است و 22 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از دهستان دلفارد بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت که در 65 هزارگزی جنوب خاوری ساردوئیه و 3 هزارگزی راه مالرو کور به ساردوئیه واقع است و 22 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
باغی بوده است به یزد منسوب به کمال کاشی: مزار سادات عریضی مشهور به قل هوالله احد به خارج یزد متقارب باغ کمال کاشی است. (از تاریخ جعفری یزد ص 127). آن باغ را محمد بن مظفر بخرید و وقف مقابر مسلمانان کرد و آن باغی مشجر و مکروم بود، در سال ستین و سبعمایه (760 هجری قمری) از مالکان بخرید و وقف کرد بر مؤمنین و مؤمنات... و در باغ کمال مدفن ابدالان و خاک خفتگان بسیار است مثل باباناصر و کاکامحمد و دولت مجنونه. (همان کتاب ص 132)
باغی بوده است به یزد منسوب به کمال کاشی: مزار سادات عریضی مشهور به قل هوالله احد به خارج یزد متقارب باغ کمال کاشی است. (از تاریخ جعفری یزد ص 127). آن باغ را محمد بن مظفر بخرید و وقف مقابر مسلمانان کرد و آن باغی مشجر و مکروم بود، در سال ستین و سبعمایه (760 هجری قمری) از مالکان بخرید و وقف کرد بر مؤمنین و مؤمنات... و در باغ کمال مدفن ابدالان و خاک خفتگان بسیار است مثل باباناصر و کاکامحمد و دولت مجنونه. (همان کتاب ص 132)
عارفی است. جامی آرد: چون خدمت باباکمال جندی در خدمت شیخ نجم الدین مرتبۀ تکمیل و کمال یافت حضرت شیخ خرقه بوی داد و گفت: در دریای ترکستان مولانا شمس الدین مفتی را فرزندی است که وی را احمدمولانا می گویند خرقۀ ما را بدو رسان و تربیت از وی دریغ مدار. چون باباکمال به جند رسید جمعی کودکان بازی میکردند و احمدمولانا چون هنوز کودک بود در میان ایشان بود اما بازی نمیکرد و جامه های ایشان نگاه میداشت، چون باباکمال را دید برخاست و استقبال وی کرد و سلام گفت و بعد از آن گفت ما جامۀ دیگران نگاه میداریم و شما جامۀ ما نگاه دارید. خدمت بابا وی را کنار گرفت و ب خانه مفتی برد و گفت این فرزند را در کار من کن. مفتی گفت این فرزند مجذوب است شاید که خدمت شایسته نتواند کرد برادر خردتر وی دانشمند مولانا بغایت زیرک است و مؤدب. باباکمال گفت وی نیز با نصیب گردد ما بحوالۀ شیخ بخدمت وی آمدیم. احمدمولانا در اندک فرصتی تربیتی تمام یافت و صیت کمالات وی منتشر شد و بسی از طالبان در صحبت وی تربیت یافتند و بمرتبۀ کمالات رسیدند... (نفحات الانس چ هند ص 280)
عارفی است. جامی آرد: چون خدمت باباکمال جندی در خدمت شیخ نجم الدین مرتبۀ تکمیل و کمال یافت حضرت شیخ خرقه بوی داد و گفت: در دریای ترکستان مولانا شمس الدین مفتی را فرزندی است که وی را احمدمولانا می گویند خرقۀ ما را بدو رسان و تربیت از وی دریغ مدار. چون باباکمال به جند رسید جمعی کودکان بازی میکردند و احمدمولانا چون هنوز کودک بود در میان ایشان بود اما بازی نمیکرد و جامه های ایشان نگاه میداشت، چون باباکمال را دید برخاست و استقبال وی کرد و سلام گفت و بعد از آن گفت ما جامۀ دیگران نگاه میداریم و شما جامۀ ما نگاه دارید. خدمت بابا وی را کنار گرفت و ب خانه مفتی برد و گفت این فرزند را در کار من کن. مفتی گفت این فرزند مجذوب است شاید که خدمت شایسته نتواند کرد برادر خردتر وی دانشمند مولانا بغایت زیرک است و مؤدب. باباکمال گفت وی نیز با نصیب گردد ما بحوالۀ شیخ بخدمت وی آمدیم. احمدمولانا در اندک فرصتی تربیتی تمام یافت و صیت کمالات وی منتشر شد و بسی از طالبان در صحبت وی تربیت یافتند و بمرتبۀ کمالات رسیدند... (نفحات الانس چ هند ص 280)